خوانديم يك الف زعبارات روي تو
صد سال بر قواره ي دار افتاده ايم
اي امير من اي تنها ترين پادشاه اي غريب ترين نامدار و اي زيباترين در اين مرداب سكوت و غربت چه چيز را مي جويي؟ و دراين كوچه هاي تنهايي باز به دنبال چه مي گردي؟آن چيست كه هر شب تو را شب گرد كوي نامردان كرده است؟ اي امير من آن چيست كه خاك سياه كوفه رابه جويبار قد مهاي خسته ات غسل مي دهد؟