گفت :
چرا حرفهای کوتاه می زنی؟
گفتم :
این روزها کسی حوصله ی بلند شنیدن ندارد!!
" شاید به خاطر همینه که رو آوردم به زبون شعر! "
چشمی به چشمانم،عجیب و مست دل می بست
یعنی به رؤیاهای دور از دست دل می بست
او مهـربان و ساده ، من لجبـاز و بی احســاس
او بــاز تا آنجا که یــادم هست ، دل می بـست
با ایـنکه می فهمـــــید من بـی اعتنـــــا هســــتم
بر دل ، دلی که سالها مرده ست دل می بسـت
گفـتم که تا سـه می شمارم ، بعد خواهم رفـــت
پنجــاه نه ، تـا انتــهای شصت دل می بســـت
فــــردا دلـــم را شـانه هـای شهـر با خــود برد
او باز هم بر جسـم روی دست ، دل می بست
مـــردان پیـر شهــــر می گفتنـد ، بعـــد از من
عاشق به هر چه کوچه ی بن بست دل می بست ./