سفارش تبلیغ
صبا ویژن



آرشیو دل نوشته های من - یه دل خسته

یه هفته پیش موقع برگشت از کلاس، وقتی با دوستام رفتیم تا سوار ماشین شیم، با یه صحنه ی ناراحت کننده بر خورد کردیم .

شما بگید وسایل خونه جاش تو پیاده روست؟! آره تو زمونه ی ما وسایل خونه که هیچ، آبروی مردم جاش تو پیاده روست !!! می دونید چرا ؟ آخه تو این زمونه پوله که آبرو و شخصیت میاره ! اگه پول نداشته باشی ...

بعدا شنیدم که صاحب خونه وسایل مستاجرشو ریخته تو کوچه و اونا که جایی رو واسه موندن نداشتن مجبور شدن کنار خیابون بمونن ! تا حالا چنین چیزی رو به چشم خودم ندیده بودم !!! یه مرد میانسال با پای گچ گرفته و یه زن که پریشونی از چهرش می بارید کنار وسایل نشسته بودن .

 دلم می خواست نگاهشون کنم تا از حالشون با خبر شم ، ولی ترسیدم که نگام بیشتر خوردشون کنه !

خدایا ! هیچ وقت بنده هات رو محتاج غیر خودت نکن ! 

آی آدم ها که بر ساحل بساط دل گشا دارید

نان به سفره ، جامه تان بر تن

یک نفر در آب می خواند شما را

                آاااااااای آدم ها !

 



نویسنده » یه دل خسته . ساعت 1:16 صبح روز شنبه 85 اردیبهشت 30


 



نویسنده » یه دل خسته . ساعت 10:44 عصر روز دوشنبه 85 اردیبهشت 18


<      1   2   3   4   5      >